گذشتهی ساده:
jolliedشکل سوم:
jolliedسومشخص مفرد:
jolliesوجه وصفی حال:
jollyingشکل جمع:
jolliesصفت تفضیلی:
more jollyصفت عالی:
most jollyسر کیف، خوشحال، بذلهگو، خیلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let's laugh and be jolly!
بیا بخندیم و شاد باشیم!
a jolly man
مرد شنگول
It's the season to be jolly!
موسم شادمانی است!
We had a jolly time!
اوقات دلپذیری داشتیم!
Jolly good!
خیلی خوب!
They jollied her into going with them.
با شیرینزبانی او را با خود بردند.
We jollied him along and made him buy us ice cream.
با چربزبانی او را واداشتیم که برایمان بستنی بخرد.
to jolly up a room with flower pots
با گلدانهای گل به اتاق جلوه بخشیدن
I am jolly well not going to answer her!
اصلاً به او جواب نخواهم داد!
He jolly well deserved to be fired.
او کاملاً سزاوار بود که اخراج بشود.
با روح کردن (بهویژه مکانی را)، جلوه دادن
(عامیانه) خوش بودن، لذت بردن
(انگلیس - عامیانه - ندا به نشان تأکید یا آزردگی) اصلاً، کاملاً
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jolly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jolly