جشنی، اهل کیف و خوشگذرانی، وابسته به جشن و عشرت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a convivial gathering of friends
گردهمایی پر بزن و بکوب دوستان
He was rich and convivial.
او پولدار و معاشرتی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «convivial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convivial