امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Merry

ˈmeri ˈmeri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    merrier
  • صفت عالی:

    merriest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
شاد، شاددل، شادکام، خوش، خوشحال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The music made them merry.
- موسیقی آن‌ها را شنگول کرد.
- a merry old widow
- بیوه‌زن زنده‌دل
- the merry whistling of the schoolboys
- سوت‌زدن شاد بچه‌مدرسه‌ای‌ها
- merry old England
- انگلیس کهن و طرب‌انگیز
- in the merry month of May
- در ماه شادی‌آور مه
- a merry song
- ترانه‌ی شاد
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد merry

  1. adjective very happy; festive
    Synonyms: amusing, blithe, blithesome, boisterous, boon, carefree, cheerful, comic, comical, convivial, enjoyable, entertaining, facetious, frolicsome, fun-loving, funny, gay, glad, gleeful, grooving, hilarious, humorous, jocund, jolly, joyful, joyous, jumping, larking, lighthearted, lively, mad, mirthful, perky, pleasant, riotous, rip-roaring, rocking, rollicking, saturnalian, sportive, sunny, unconstrained, uproarious, vivacious, wild, winsome, zappy, zingy, zippy
    Antonyms: grave, sad, serious, sorrowful, unhappy, upset

Collocations

  • make merry

    شادی کردن، خوش بودن، عیش و طرب کردن

Idioms

ارجاع به لغت merry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «merry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/merry

لغات نزدیک merry

پیشنهاد بهبود معانی