دیوانه (شخص)، احمقانه (رفتار و غیره) (به شکلی خندهدار و جذاب)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I am really daffy about fishing.
دیوانهی ماهیگیری هستم.
My little brother has a daffy imagination.
برادر کوچکم تخیل احمقانهای دارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «daffy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daffy