شکل جمع:
dagsdag در معنای چهارم مخفف لغت dekagram است.
(انگلیسی استرالیایی) بیریخت، پخمه، اُمُّل، ضایع
He's such a dag; I can't believe anyone would date him.
اون خیلی بیریخته، باورم نمیشه کسی باهاش قرار بذاره.
Don't be such a dag; try to be more confident.
انقدر ضایع نباش، سعی کن اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشی.
I felt like a complete dag in that outfit.
تو اون لباس حس کردم یه پخمهی کاملم.
بخشی که آویخته باشد، نوک فلزی بندکفش، پولک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old flag had a dag hanging from its tattered edge.
پرچم قدیمی، تکهای آویزان از لبه پارهشدهاش داشت.
He noticed a dag of loose thread on his new jacket.
او متوجه تکهی نخی شل روی ژاکت جدیدش شد.
پشم کثیف، لکهی پشم
She tried to cut away the dags from the sheep's rear.
او سعی کرد پشمهای کثیف را از پشت گوسفند جدا کند.
The shearer carefully removed the dags to improve the wool quality.
پشمچین بهدقت لکههای پشمی را جدا کرد تا کیفیت پشم را بهبود بخشد.
ده گرم
Please measure out 5 dags of flour for the recipe.
لطفاً پنجاه گرم آرد برای دستور غذا اندازه بگیرید.
For this experiment, we require precisely 6 dags of sodium chloride.
برای این آزمایش، ما دقیقاً به شصت گرم کلرید سدیم نیاز داریم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dag» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dag