فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dag

ˈdæɡ ˈdæɡ

شکل جمع:

dags

توضیحات:

dag در معنای چهارم مخفف لغت dekagram است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal

(انگلیسی استرالیایی) بی‌ریخت، پخمه، اُمُّل، ضایع

He's such a dag; I can't believe anyone would date him.

اون خیلی بی‌ریخته، باورم نمیشه کسی باهاش قرار بذاره.

Don't be such a dag; try to be more confident.

انقدر ضایع نباش، سعی کن اعتمادبه‌نفس بیشتری داشته باشی.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I felt like a complete dag in that outfit.

تو اون لباس حس کردم یه پخمه‌ی کاملم.

noun countable

بخشی که آویخته باشد، نوک فلزی بندکفش، پولک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The old flag had a dag hanging from its tattered edge.

پرچم قدیمی، تکه‌ای آویزان از لبه پاره‌شده‌اش داشت.

He noticed a dag of loose thread on his new jacket.

او متوجه تکه‌ی نخی شل روی ژاکت جدیدش شد.

noun countable

پشم کثیف، لکه‌ی پشم

She tried to cut away the dags from the sheep's rear.

او سعی کرد پشم‌های کثیف را از پشت گوسفند جدا کند.

The shearer carefully removed the dags to improve the wool quality.

پشم‌چین به‌دقت لکه‌های پشمی را جدا کرد تا کیفیت پشم را بهبود بخشد.

abbreviation

ده گرم

Please measure out 5 dags of flour for the recipe.

لطفاً پنجاه گرم آرد برای دستور غذا اندازه بگیرید.

For this experiment, we require precisely 6 dags of sodium chloride.

برای این آزمایش، ما دقیقاً به شصت گرم کلرید سدیم نیاز داریم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dag

  1. noun 10 grams
    Synonyms:
    dkg decagram dekagram
  1. noun a flap along the edge of a garment; used in medieval clothing
    Synonyms:
    jag

ارجاع به لغت dag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dag

لغات نزدیک dag

پیشنهاد بهبود معانی