Goofy

ˈɡuːfi ˈɡuːfi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    goofier
  • صفت عالی:

    goofiest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
احمق، کارنکن، از زیر کار در رو، لوس و مهمل، پریشان‌عقل، اشتباه‌کار، شورتی، دست‌و‌پا‌چلفتی، خنده‌آور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Despite his goofy appearance, he is an intelligent and hard-working person.
- باوجود ظاهر خنده‌دارش آدم باهوش و پرکاری است.
- I like Jim, but he's a little goofy.
- از جیم خوشم می‌آید؛ اما او کمی احمق است.
adjective
احمقانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goofy

  1. adjective silly
    Synonyms: crazy, daffy, dippy, ditzy, dopey, dotty, empty-headed, flaky, foolish, idiotic, kooky, nutty, screwy, stupid, wacky, weird

ارجاع به لغت goofy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goofy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goofy

لغات نزدیک goofy

پیشنهاد بهبود معانی