گذشتهی ساده:
laughedشکل سوم:
laughedسومشخص مفرد:
laughsوجه وصفی حال:
laughingشکل جمع:
laughsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خندیدن به، مورد خنده و تمسخر قرار دادن، به ریش کسی خندیدن، مورد استهزا قرار دادن
توجه نکردن به، نشنیده گرفتن، گوش نکردن
با خنده چیزی را فراموش کردن یا از خود دور کردن، نادیده گرفتن
با خنده وادار به سکوت کردن، با خنده خفه کردن
(با خنده و تمسخر) راندن یا رد کردن یا بیرون کردن
پس از ناراحتی نومیدی (و غیره) فایق شدن یا پیروز از کار درآمدن، خندهی آخر را کردن
laugh and the world will laugh with you; weep and you weep alone
خنده کن و دنیا با تو میخندد، گریه کن و هیچ کس با تو گریه نمیکند (مردم در شادی تو شریک میشوند، ولی در هنگام غم تو را تنها میگذارند)
مخفیانه خندیدن، در دل خود خندیدن، خندهی درونی کردن
گستاخانه به کسی خندیدن، به ریش کسی خندیدن
(انگلیس - عامیانه) هر هر خندیدن، بلند و بیادبانه خندیدن
laugh on the other side of one's face
(عامیانه) پس از انتظار شادی یا موفقیت و غیره با شکست و نومیدی مواجه شدن
از خنده روده بر شدن
از خنده رودهبر شدن، از شدت خنده از حال رفتن
جدی نگرفتن، با تمسخر مردود شمردن
موضوع جدی، چیزی که شوخی سرش نمیشود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «laugh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/laugh