با خنده، همراه با خنده، توأم با خنده
He laughingly pointed out our mistakes.
او با خنده به اشتباههای ما اشاره کرد.
He laughingly agreed.
توأم با خنده موافقت خود را اعلام کرد.
بهطور احمقانه، بهطور مضحک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I spent much of what I laughingly call 'the holidays' working through 621 pages of typescript.
قسمت عمدهای از آنچه بهطور احمقانه آن را «تعطیلات» مینامم، صرف ۶۲۱ صفحه حروفچینی کردم.
We finally reached what we laughingly called civilization.
بالاخره به چیزی رسیدیم که بهطور مضحک آن را تمدن مینامیدیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «laughingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/laughingly