گذشتهی ساده:
chortledشکل سوم:
chortledسومشخص مفرد:
chortlesوجه وصفی حال:
chortlingشکل جمع:
chortlesصدای خورخور یا خنده، سرود و تسبیح خواندن، مناجات کردن، صدای خرخرکردن، صدای خرناس کردن، خندیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He gave a chortle and counted the money.
او خرخندهای کرد و پولها را شمرد.
the donkey chortled and became lively with laughter
خر بخندید و شد از قهقهه چست
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chortle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chortle