گذشتهی ساده:
cackledشکل سوم:
cackledسومشخص مفرد:
cacklesوجه وصفی حال:
cacklingشکل جمع:
cacklesصدای مرغ در حالت تخمگذاری، غدغد (مثل غاز)، وراجی، هرزهدرایی، قاتقات کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Hens that lay eggs cackle.
مرغهایی که تخم میگذارند قدقد میکنند.
After finding the lost jewels, she cackled with delight.
پس از یافتن جواهرات گمشده از خوشی قهقهه زد.
(انگلیس - عامیانه) حرف را بس کن! وراجی موقوف!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cackle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cackle