فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cluck

klʌk klʌk

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive

(مرغ) قدقد کردن

verb - transitive

(شخص) نُچ‌نُچ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He clucked his disapproval.

با نُچ‌نُچ کردن مخالفت خود را نشان داد.

noun

قُدقُد کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cluck

  1. verb clack
    Synonyms:
    chuck cackle coo

ارجاع به لغت cluck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cluck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cluck

لغات نزدیک cluck

پیشنهاد بهبود معانی