با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cluck

klʌk klʌk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive
(مرغ) قدقد کردن
verb - transitive
(شخص) نُچ‌نُچ کردن
- He clucked his disapproval.
- با نُچ‌نُچ کردن مخالفت خود را نشان داد.
noun
قُدقُد کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cluck

  1. verb clack
    Synonyms: chuck, cackle, coo

ارجاع به لغت cluck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cluck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cluck

لغات نزدیک cluck

پیشنهاد بهبود معانی