امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harebrained

ˈherˌbrend ˈheəbreɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از hairbrained به‌ جای harebrained استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله

adjective
کم‌خرد، نابخرد، بی‌فکر و خیال، احمق، احمقانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The purchase of salt marshes was another of his harebrained projects.
- خرید شوره‌زارهای مردابی یکی دیگر از نقشه‌های نابخردانه‌ی او بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harebrained

  1. adjective stupid, unthinking
    Synonyms: absurd, asinine, barmy, bizarre, careless, changeable, crazy, dizzy, empty-headed, featherbrained, flighty, foolish, frivolous, giddy, half-baked, heedless, inane, irresponsible, loony, mindless, preposterous, rash, rattlebrained, reckless, scatterbrained, unstable, unsteady, wacky, wild
    Antonyms: brainy, intelligent, reasonable, sensible, smart, thoughtful

ارجاع به لغت harebrained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harebrained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harebrained

لغات نزدیک harebrained

پیشنهاد بهبود معانی