سومشخص مفرد:
distractsوجه وصفی حال:
distractingنگران، پریشان، پریشانحواس، دلواپس، حواسپرت، سردرگم، گیج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The distracted driver failed to notice the red light and caused an accident.
رانندهی حواسپرت به چراغ قرمز توجه نکرد و باعث یک تصادف شد.
The distracted employee kept making mistakes on his work due to his lack of focus.
کارمند پریشانحواس به خاطر عدم تمرکزش مدام در کارش اشتباه میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «distracted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distracted