Indulgent

ɪnˈdʌldʒnt ɪnˈdʌldʒnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more indulgent
  • صفت عالی:

    most indulgent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آسان‌گیر، اهل اغماض، سهل‌گیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The indulgent grandparent spoiled their grandchildren.
- پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های آسان‌گیر نوه‌های خود را لوس کردند.
- The indulgent boss gave his employees unlimited vacation days.
- رئیس سهل‌گیر به کارمندانش روزهای تعطیل نامحدود داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indulgent

  1. adjective lenient, giving
    Synonyms: able to live with, big, charitable, clement, compassionate, complaisant, compliant, considerate, easy, easygoing, favorable, fond, forbearing, gentle, going along with, going easy on, gratifying, kind, kindly, liberal, merciful, mild, overpermissive, permissive, soft-shelled, tender, tolerant, understanding
    Antonyms: abstaining, moderate, moderating, strict, tempering

ارجاع به لغت indulgent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indulgent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indulgent

لغات نزدیک indulgent

پیشنهاد بهبود معانی