امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Forbearing

fɔːrˈberɪŋ fɔːˈbeərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
بردبار، باحوصله، باشکیب‌، باگذشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forbearing

  1. adjective tolerant
    Synonyms:
    patient considerate forgiving lenient merciful humane charitable indulgent easy gentle thoughtful clement moderate mild long-suffering humanitarian longanimous going easy on going easy with living with being big soft-shell
    Antonyms:
    intolerant impatient strict merciless uncontrolled

ارجاع به لغت forbearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forbearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forbearing

لغات نزدیک forbearing

پیشنهاد بهبود معانی