با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Forbearing

fɔːrˈberɪŋ fɔːˈbeərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
بردبار، باحوصله، باشکیب‌، باگذشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forbearing

  1. adjective tolerant
    Synonyms: being big, charitable, clement, considerate, easy, forgiving, gentle, going easy on, going easy with, humane, humanitarian, indulgent, lenient, living with, longanimous, long-suffering, merciful, mild, moderate, patient, soft-shell, thoughtful
    Antonyms: impatient, intolerant, merciless, strict, uncontrolled

ارجاع به لغت forbearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forbearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/forbearing

لغات نزدیک forbearing

پیشنهاد بهبود معانی