شکل جمع:
patientsصفت تفضیلی:
more patientصفت عالی:
most patientشکیبا، بردبار، صبور
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
A lover must be patient and kind.
عاشق باید بردبار و مهربان باشد.
Be patient, your turn will come too.
شکیبا باش نوبت تو هم خواهد رسید.
The patient man listened to their insults and prayed.
مرد صبور به توهینهای آنان گوش داد و دعا کرد.
to be patient
صبور بودن، شکیبیدن
patient negotiations
مذاکرات صبورانه
a patient face
سیمای شکیبا
پرپشتکار، پر استقامت، ساعی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The craftsman worked with patient effort.
صنعتگر با کوشش و پشتکار کار میکرد.
a patient worker
یک کارگر پشتکاردار
بیمار، مریض
This hospital has 500 patients.
این بیمارستان پانصد مریض دارد.
One of Mehri's patients brought her a bottle of rose water.
یکی از بیماران مهری برایش یک شیشه گلاب آورد.
شکیبا، صبور
If you're patient, I'll turn sour grapes into "halva."
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم.
1- پرطاقت، پایدار، پراستقامت، تابآور 2- معنیدار، دارای معنی بهخصوص
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «patient» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patient