با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Untiring

ʌnˈtaɪrɪŋ ʌnˈtaɪərɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خستگی‌ناپذیر، نستوه، بی‌وقفه، لاینقطع

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- untiring rescuer
- امدادگر نستوه
- her untiring efforts to help the homeless
- تلاش‌های بی‌وقفه‌ی او برای کمک به افراد بی‌خانمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد untiring

  1. adjective determined, persevering
    Synonyms: constant, continued, continuing, dedicated, devoted, dogged, eager beaver, fireball, firm, go-go, grind, hyper, incessant, indefatigable, indomitable, inexhaustible, jumping, patient, perky, persistent, pertinacious, plodding, plugging, resolute, staunch, steady, strong, tenacious, tireless, unceasing, undeterred, unfailing, unfaltering, unflagging, unflinching, unremitting, unstinted, unswerving, unwavering, unwearied
    Antonyms: failing, irresolute, tiring, unpersevering

ارجاع به لغت untiring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untiring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/untiring

لغات نزدیک untiring

پیشنهاد بهبود معانی