قدیمی (to) با، به، نسبت به
Do unto others as you would have them do unto you.
با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند.
The queen gave unto her subjects a gift in celebration of her coronation.
ملکه در جشن تاجگذاریاش هدیهای به افراد تحت امر خود داد.
قدیمی (until) تا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The king ruled over his kingdom unto his dying breath.
پادشاه تا دم مرگ بر پادشاهی خود حکومت کرد.
The farmer toiled in the fields unto the sun began to set.
کشاورز تا خورشید غروب کرد در مزارع زحمت کشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unto» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unto