فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unto

ˈʌntuː ˈʌntuː ˈʌntuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • preposition
    قدیمی (to) با، به، نسبت به
    • - Do unto others as you would have them do unto you.
    • - با دیگران چنان کن که خواهی با تو آن‌چنان کنند.
    • - The queen gave unto her subjects a gift in celebration of her coronation.
    • - ملکه در جشن تاج‌گذاری‌اش هدیه‌ای به افراد تحت امر خود داد.
  • preposition
    قدیمی (until) تا
    • - The king ruled over his kingdom unto his dying breath.
    • - پادشاه تا دم مرگ بر پادشاهی خود حکومت کرد.
    • - The farmer toiled in the fields unto the sun began to set.
    • - کشاورز تا خورشید غروب کرد در مزارع زحمت کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unto

  1. preposition
    Synonyms: to, toward, till, until, continguous to, against, up to, next-to, beside, in the direction of, to the degree of, to the extreme of

ارجاع به لغت unto

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unto» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unto

لغات نزدیک unto

پیشنهاد بهبود معانی