فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Up To

ˈəptuː ʌptuː ʌptuː

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

preposition

تا (برای اشاره به جا و مکان)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The river flows up to the border of the national park.

رودخانه تا مرز پارک ملی جریان دارد.

The water rose up to my waist and I couldn't move.

آب تا کمرم بالا آمد و نمی‌توانستم تکان بخورم.

preposition

تا، حداکثر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

You can order desserts up to 11:00 PM.

تا ساعت یازده شب می‌توانید دسر سفارش دهید.

The competition is open to participants aged 18 and up to 35.

شرکت در این مسابقه برای شرکت‌کنندگان ۱۸ تا ۳۵ سال آزاد است.

پیشنهاد بهبود معانی

Phrasal verbs

live up to

انتظارات را برآورده کردن، به جا آوردن

play up to

چاپلوسی کردن، تملق کردن

act up to

برابر بودن در عمل، تکمیل کردن در عمل

be up to

درگیر انجام کاری بودن

come up to

نزدیک شدن

Phrasal verbs بیشتر

get up to

انجام دادن کار بد، دست گل به آب دادن

look up to

والا شمردن، با دیده‌ی تحسین نگریستن

make it up to

جبران کردن

make up to

چاپلوسی کردن، خود شیرینی کردن

stand up to

جلو کسی ایستادن، ایستادگی کردن

add up to

معنی دادن

بالغ شدن بر، رسیدن به، حاکی بودن

قابل قبول بودن

cotton up to (or cotton on to)

(عامیانه) خود‌شیرینی کردن، منت کشیدن

cozy up to

(امریکا - عامیانه) خود را جا کردن، تحبیب کردن

feel up to

(عامیانه) جان و حال (کاری را) داشتن، از عهده برآمدن

lead up to

منتهی شدن، منجر شدن، ختم شدن، زمینه‌ساز بودن

زمینه‌چینی کردن، مقدمه‌چینی کردن، به‌تدریج سر صحبت را باز کردن

match up to (or with) something

طبق انتظار بودن، مطابق میل بودن

measure up to

(انتظارات یا معیارها یا شرایط لازم) واجد بودن، از عهده برآمدن، دارا بودن

shine up to

(امریکا - عامیانه) خود‌شیرینی کردن، چاپلوسی کردن، شیره‌مالی کردن

suck up to

(عامیانه) چاپلوسی کردن، بادمجان دور قاب چیدن

Collocations

live up to other people's expectations

توقعات و انتظارات دیگران را برآورده کردن

to be up to grade

واجد شرایط، مطابق استاندارد، به درجه‌ی مطلوب

up to their old trick

دوباره مشغول حیله بازی‌های همیشگی، دوباره مشغول دغل‌کاری

Idioms

cracked up to be

بودن (بنابر شایعه یا گزارش دیگران)، آن طور که می‌گویند

(be) up to one's ears in something

کاملاً درگیر چیزی بودن

up to the elbows

(عامیانه) تا خرخره گرفتار، بسیار مشغول

up to the minute

تا آخرین لحظه، تا همین دقیقه، آخرین مد

up to par

طبق معمول، مانند همیشه

Idioms بیشتر

up to scratch

1- آماده‌ی آغاز کردن 2- در حد مورد قبول

up to snuff

(عامیانه) 1- در سطح یا میزان طبیعی (از نظر سلامتی یا خاصیت و غیره)، به حد نصاب 2- (انگلیس) هشیار، زیرک، گول نخور

up to the ears

تا بناگوش، (قرض یا گرفتار یا کار و غیره) تا خرخره

ارجاع به لغت up to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «up to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/up-to

لغات نزدیک up to

پیشنهاد بهبود معانی