گذشتهی ساده:
led up toشکل سوم:
led up toسومشخص مفرد:
leads up toوجه وصفی حال:
leading up toمنتهی شدن، منجر شدن، ختم شدن، زمینهساز بودن
The book describes the events that led up to the war.
این کتاب به وقایعی میپردازد که منجر به جنگ شدند.
She explained everything that happened in the days leading up to her resignation.
او همهی چیزهایی را که در روزهای منتهی به استعفایش اتفاق افتاده بود، توضیح داد.
The months leading up to the wedding were very stressful.
ماههای منتهی به عروسی بسیار پراسترس بودند.
زمینهچینی کردن، مقدمهچینی کردن، بهتدریج سر صحبت را باز کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He started by praising my work, but I knew he was leading up to a criticism.
با تعریف از کارم شروع کرد، اما فهمیدم که دارد برای انتقادی مقدمهچینی میکند.
She was clearly leading up to something, but I didn’t know what.
معلوم بود که دارد برای چیزی زمینهچینی میکند، اما نمیدانستم چه چیزی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lead up to» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lead-up-to