امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

To

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb preposition A1
به‌ سوی، سوی، به‌ طرف، رو به‌ طرف، پیش، نزد، تا نسبت به، در، در برابر، بر حسب، مطابق، بنا‌بر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Give the book to Pari.
- کتاب را به پری بده.
- Peyman pointed to me.
- پیمان به من اشاره کرد.
- Turn to left.
- به چپ چرخ بزن.
- traveling to Semnan
- مسافرت به سمنان
- He has gone to school.
- به مدرسه رفته است.
- listen to me!
- به من گوش بده!
- to rise to fame
- به شهرت رسیدن
- sentenced to ten years in prison
- محکوم به ده سال زندان
- ten minutes to six
- ده دقیقه به پنج
- It wasn't to her taste.
- به سلیقه‌ی (مطابق سلیقه) او نبود.
- He threw his opponent to the ground.
- حریف خود را بر زمین افکند.
- This is preferable to that.
- این بر آن رجحان دارد.
- He was cold to the bone.
- تا (مغز) استخوانش سرد بود.
- We will fight to the death.
- تا سر حد مرگ خواهیم جنگید.
- from four to six
- از چهار تا شش
- from 1972 to 1981
- از سال 1972 تا 1981
- a house to the left of ours
- خانه‌ای در سمت چپ خانه‌ی ما
- Niasar is only an hour's drive to the north.
- نیاسر فقط در فاصله‌ی یک‌ساعته از شمال قرار دارد.
- His words are an inspiration to all of us.
- حرف‌های او برای همه‌ی ما الهام‌بخش است.
- They came to dinner.
- برای شام آمدند.
- open to attack
- در معرض حمله
- We are open to any kind of suggestion.
- هرگونه پیشنهاد را پذیرا هستیم.
- Closed to nonmembers.
- کسانی که عضو نیستند، اجازه‌ی ورود ندارند.
- It seems good to me.
- به نظر خوب است.
- the ghost that appeared to him
- ارواحی که در نظرش ظاهر شدند
- It was clear to her that they were not interested.
- برایش آشکار بود که علاقه‌مند نیستند.
- We danced to the music.
- همراه با موسیقی رقصیدیم.
- the key to the house
- کلید منزل
- He is an official translator to the government of Pakistan.
- او مترجم رسمی دولت پاکستان است.
- superior to others
- برتر از دیگران
- two cupfuls to a gallon
- دو فنجان پر در هر گالن
- ... the king comes as guest to you
- ... شاه زی تو میهمان آید همی
- talk to me!
- با من حرف بزن!
- to swim
- شنا کردن
- to be or not to be, that's the question
- (شکسپیر) به بودن یا نبودن بحث آنست
- To live is sweet.
- زندگی کردن شیرین است.
- It is easy to read this book.
- خواندن این کتاب آسان است.
- Tell him if you want to.
- اگر می‌خواهی به او بگو.
- We were close to when it happened.
- وقتی آن رویداد اتفاق افتاد، ما در آن حوالی بودیم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد to

  1. preposition In the direction of
    Synonyms:
    toward via into facing through directed toward traveling to along the line of
  1. preposition Indicating position
    Synonyms:
    over upon on in-front-of before
  1. preposition Until
    Synonyms:
    till up to extending to stopping at
  1. preposition So that
    Synonyms:
    in-order-to so that one may for the purpose of
  1. preposition Indicating degree
    Synonyms:
    up to down-to as-far-as in that degree to this extent
  1. preposition Indicating result
    Synonyms:
    becoming until back ending with

Collocations

Idioms

  • to come to

    به هوش آمدن (از بیهوشی)

  • to each his own

    هرکسی نظر خود را دارد، نظر هرکس بنابه شخصیت و سلیقه‌‌اش متفاوت است، هرکسی عقیده‌ای دارد، سلیقه‌ی هرکس متفاوت است

  • see eye to eye

    کاملاً در توافق بودن، هم‌عقیده بودن، توافق داشتن

  • it takes two to tango

    یک دست صدا ندارد، همه به‌یک‌اندازه نقش داریم، همه باید مسئولیت این مورد را بپذیریم (پای همه‌ی ما گیر است)

ارجاع به لغت to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/to

لغات نزدیک to

پیشنهاد بهبود معانی