تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
هر ساعت و سر ساعت، ساعت به ساعت
تصادف (یا تصادم) شاخ به شاخ (از جلو یا از سر)
معتاد به مواد مخدر
سر کار، مشغول به خدمت
عمداً، به عمد
عمدی، بهعمد، تعمدی، دانسته، آگاهانه
(در معرض) حراج، درحال فروش با تخفیف
در معرض فروش، در معرض حراج
و غیره، و قس علیهذا
have something (or nothing) on someone
(عامیانه) مدرک جرم یا دلیل کافی علیه کسی داشتن (یا نداشتن)
متناوب، غیرمداوم، خاموش و روشن، شل کن و سفت کن، بگیر و ول کن
مداوم، بیوقفه، ناایستا، یکسر
(پزشکان و غیره) کشیک، گوشبهزنگ، آمادهی پاسخ
(عامیانه) آگاه به، خبر دار از، بو برده (از چیزی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/on