فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

At

ət ət

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

preposition A1

در، سرِ (برای بیان موقعیت یا مکان)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

Come in at the front door.

از در جلو وارد شوید.

He is at work.

سر کار است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She works at her father’s office every summer.

او هر تابستان در دفتر پدرش کار می‌کند.

He was standing at the corner of the street.

او در گوشه‌ی خیابان ایستاده بود.

Get the facts at their source.

واقعیت‌ها را از سرچشمه‌ی آن‌ها بگیر.

at my office

در اداره‌ی من

at the edge of town

در مرز (کنار) شهر

present at the party

حاضر در مهمانی

preposition A1

در، سرِ، هنگام، وقت (برای بیان زمانی مشخص)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

It happened at night.

در هنگام شب اتفاق افتاد.

She called me at midnight.

او در نیمه‌شب با من تماس گرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Are you available at lunchtime tomorrow?

فردا سر ناهار وقت داری؟

He always goes jogging at 6 in the morning.

او همیشه در شش صبح برای دویدن، می‌رود.

at forty-five

در چهل و پنج (سالگی)

at five o'clock

در ساعت پنج

preposition A1

به، طرف، به‌سوی، به‌سمت

She looked straight at him without saying a word.

بدون اینکه چیزی بگوید، مستقیم طرفِ او را نگاه کرد.

The dog barked at the stranger.

سگ به‌سمت غریبه پارس کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Look at her!

به او نگاه کن!

Don't shout at me!

سر من داد نزن!

to swing at the ball

(با چوگان) به توپ ضربه زدن

preposition A2

به، از، به‌خاطر، در اثر، بنابر، در نتیجه‌ی (برای بیان علت چیزی، معمولاً احساسات)

She cried at the memory of her childhood.

او به‌خاطر یادآوری دوران کودکی‌اش گریه کرد.

He was angry at their reaction.

او از واکنش آن‌ها عصبانی بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

at her direction

بنابر دستور او

to smile at a remark

به گفته‌ای لبخند زدن

terrified at the sight of the corpse

وحشت‌زده در اثر دیدن جسد

preposition B1

در، در زمینه‌ی، در انجام، در مورد (برای بیان توانایی‌ای که توسط دیگران قضاوت می‌شود)

Are you good at math?

آیا در ریاضی خوب هستی؟

He is good at tennis.

او در زمینه‌ی تنیس خوب است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They’re not very skilled at negotiating.

آن‌ها خیلی در انجام مذاکره مهارت ندارند.

preposition A1

نماد @ (اَت)

The '@' symbol is used in all email addresses.

علامت اَت (@) در تمام آدرس‌های ایمیل استفاده می‌شود.

Please send your CV to jobs@ourcompany.org.

لطفاً رزومه‌ی خود را به jobs@ourcompany.org ارسال کنید.

preposition B2

با، به، در، از (برای بیان قیمت، دما، سرعت و...)

They sold the painting at a very high price.

آن‌ها نقاشی را با قیمتی بسیار بالا فروختند.

The room was heated at 25 degrees Celsius.

اتاق در دمای ۲۵ درجه‌ی سانتی‌گراد گرم شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

at twenty miles an hour

با سرعت بیست مایل در ساعت

at ten tomans each

(به نرخ) دانه‌ای ده تومان

visible at one farsang

قابل‌رویت از یک فرسنگی

preposition

با نرخ، به ازای، در، به قیمت (برای بیان قیمت، سرعت و... در اسناد و مدارک با علامت @)

The bill says 200 pens @ 5,000 tomans.

در فاکتور نوشته شده: ۲۰۰ خودکار به قیمت هرکدام ۵ هزار تومان

Apples are being sold @ 30,000 tomans per kilo.

سیب‌ها با نرخ ۳۰ هزار تومان برای هر کیلو فروخته می‌شوند.

preposition

در، درحال، در حالت، در وضعیت، مشغولِ (برای بیان وضعیت یا اتفاقی ادامه‌دار)

The country has been at war for years.

آن کشور سال‌هاست در جنگ است.

The children were at play in the garden.

بچه‌ها درحال بازی در باغ بودند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She is at work right now.

او الان مشغول به کار است.

The machine is at rest.

دستگاه در حالت توقف است.

preposition

قبل‌از صفات عالی استفاده می‌شود

You should arrive by 9 PM at the latest.

باید نهایتاً تا ساعت ۹ شب برسی.

At worst, we’ll have to cancel the event.

در بدترین حالت مجبوریم برنامه را لغو کنیم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

There will be 20 people at most.

حداکثر ۲۰ نفر خواهند بود.

symbol

شیمی عنصر شیمیایی (At) استاتین، عنصر استاتین (نماد شیمیایی عنصر Astatine)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده

At is a very rare radioactive element.

استاتین عنصری بسیار نادر و رادیواکتیو است.

At belongs to the halogen group.

عنصر استاتین متعلق به گروه هالوژن‌ها است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد at

  1. preposition about; in the direction of
    Synonyms:
    about toward on near to by through in the vicinity of appearing in situated at placed at found in
  1. preposition position
    Synonyms:
    in on b-y near to about occupying the precise position of in the vicinity of placed at situated at found in in-front-of appearing in
  1. symbol a highly unstable radioactive element (the heaviest of the halogen series); a decay product of uranium and thorium
    Synonyms:
    astatine atomic number 85

Phrasal verbs

at large

به طور کلی، غالبا، در کل

come at

حمله کردن، حملات پی‌درپی کردن

رسیدن، نزدیک شدن، نائل شدن

شرایطی را پذیرفتن، موافقت کردن

get at

انتقاد کردن، نکوهش کردن

مقصود داشتن، اشاره کردن

رسیدن، دست یافتن

(با تهدید یا تطمیع) تحت‌ تأثیر قرار دادن، وادار کردن

get back at

انتقام گرفتن، تلافی کردن

go at

حمله کردن

رویکرد اتخاذ کردن

(به کاری) پرداختن، بر عهده گرفتن

Phrasal verbs بیشتر

go on at

سرزنش کردن

jump at

با اشتیاق پذیرفتن، بدون معطلی قبول کردن

keep at

ادامه دادن، پیگیری کردن، دنبال کاری را گرفتن، مداومت در انجام کاری داشتن

look at

بررسی کردن، دقت کردن، در نظر گرفتن، با دقت نگاه کردن، نگاه کردن

pick at

با بی‌میلی خوردن، با غذا بازی‌بازی کردن

انگولک کردن، ور رفتن با چیزی

play at

سرسری کار کردن

تظاهر کردن

aim at

هدف قرار دادن

drive at

مقصود داشتن، منظور داشتن

stick at

ادامه دادن

catch at

(برای گرفتن چیزی) کوشیدن، سخت تقلا و تلاش کردن، دست به دامن شدن

claw at (something)

با چنگال چیزی را گرفتن یا خراشیدن

dab at

(ضربه‌های تند و سطحی و سبک) زدن

fly at

(به کسی) پریدن، حمله‌ور شدن

hammer (away) at

1- مداوم و با حرارت و اشتیاق کار کردن

2- مورد تأکید یا اشاره‌ی مکرر قرار دادن

hint at

به طور غیرمستقیم اظهار داشتن، با ایما و اشاره گفتن

hit out (at someone)

1- ضربه‌ی متقابل زدن 2- مورد نکوهش قرار دادن، انتقاد کردن، کوبیدن (دشمنان)

jaw at (or on) somebody

درباره‌ی کسی وراجی کردن، پشت سر کسی حرف زدن

jump out at

(عامیانه) تو چشم زدن، چشمگیر بودن

keep at (something)

پیگیری کردن، ادامه دادن، دنبال کاری را گرفتن

laugh at

خندیدن به، مورد خنده و تمسخر قرار دادن، به ریش کسی خندیدن، مورد استهزا قرار دادن

توجه نکردن به، نشنیده گرفتن، گوش نکردن

peck at

1- نوک‌زدن به، نوک‌نوک کردن 2- (عامیانه) با بی‌میلی خوردن، از سر سیری خوردن، کم خوردن

3- (عامیانه - مدام) نق زدن، زخم زبان زدن، حرف نیش‌دار زدن، سرزنش کردن

peg away (at)

(به‌طور مداوم و سخت) کارکردن، جدیت کردن، کوشیدن

pop away (or off) at something

به چیزی تیراندازی کردن، (به چیزی) تق‌تق تیر زدن

shoot at (or for)

(عامیانه) تلاش کردن (برای چیزی)، هدف‌گیری کردن، کوشیدن

swing at someone (or something)

(چوب‌دستی یا شمشیر یا مشت و غیره را) به سوی کسی تکان دادن، به اهتزاز درآوردن

talk at

(بدون انتظار و پاسخ) مخاطب قرار دادن، (با حالت برتری‌آمیز) با کسی حرف زدن

hammer away at

روی چیزی سخت کار کردن، پشتکار داشتن، پشتکار به خرج دادن، تلاش کردن

Collocations

at war

در (حال) جنگ

در جنگ، درحال محاربه

at a gallop

در (حال) چهار نعل

به تاخت، چهار نعل، تند

at last

بالأخره، بعد از همه این حرف‌ها

at once

فوراً

at random

به‌طور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب

Collocations بیشتر

at cross-purposes

دارای سوتفاهم، دارای هدفهای مخالف

at gunpoint

به زور اسلحه، با تهدید سلاح آتشین، با هدف‌گیری از نزدیک

ambassador at large

سفیر سیار

to go at an amble

1- یورغه رفتن 2- خرامیدن، سلانه سلانه رفتن

at anchor

(کشتی) لنگر انداخته، در لنگرگاه

Idioms

at once

1 - فوراً، به‌تندی 2- در همان زمان

at large

(درمورد مجرمین یا حیوانات خطرناک) تحت تعقیب، آزاد، دستگیرنشده

at hand

(زمان یا مکان) نزدیک

(در زمان حال) موجود

go off half-cocked (or to go off at half cock)

1- (سلاح آتشین) پیش از هنگام دلخواه در رفتن (یا آتش شدن) 2- ناسنجیده عمل کردن یا سخن گفتن

at loose ends

1- بی‌سروسامان، در هرج و مرج، دچار درهم و برهمی، سردرگم 2- بیکار، بدون کار و بار معین، بدون نقشه برای آینده

Idioms بیشتر

back to (or at) square one

از اول، از خان اول، دوباره از سر

at arm's length

دور از

have a bash at

(عامیانه) امتحان کردن، امتحانی انجام دادن

at bay

1- در تنگنا، بدون راه فرار، مجبور به جنگ

2- متوقف

at the beck and call of

در اختیار، مطیع

to (or at) the top of one's bent

با حداکثر کوشش و تقلا، با تمام نیرو

ارجاع به لغت at

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «at» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/at

لغات نزدیک at

پیشنهاد بهبود معانی