در، سرِ (برای بیان موقعیت یا مکان)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Come in at the front door.
از در جلو وارد شوید.
He is at work.
سر کار است.
She works at her father’s office every summer.
او هر تابستان در دفتر پدرش کار میکند.
He was standing at the corner of the street.
او در گوشهی خیابان ایستاده بود.
Get the facts at their source.
واقعیتها را از سرچشمهی آنها بگیر.
at my office
در ادارهی من
at the edge of town
در مرز (کنار) شهر
present at the party
حاضر در مهمانی
در، سرِ، هنگام، وقت (برای بیان زمانی مشخص)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It happened at night.
در هنگام شب اتفاق افتاد.
She called me at midnight.
او در نیمهشب با من تماس گرفت.
Are you available at lunchtime tomorrow?
فردا سر ناهار وقت داری؟
He always goes jogging at 6 in the morning.
او همیشه در شش صبح برای دویدن، میرود.
at forty-five
در چهل و پنج (سالگی)
at five o'clock
در ساعت پنج
به، طرف، بهسوی، بهسمت
She looked straight at him without saying a word.
بدون اینکه چیزی بگوید، مستقیم طرفِ او را نگاه کرد.
The dog barked at the stranger.
سگ بهسمت غریبه پارس کرد.
Look at her!
به او نگاه کن!
Don't shout at me!
سر من داد نزن!
to swing at the ball
(با چوگان) به توپ ضربه زدن
به، از، بهخاطر، در اثر، بنابر، در نتیجهی (برای بیان علت چیزی، معمولاً احساسات)
She cried at the memory of her childhood.
او بهخاطر یادآوری دوران کودکیاش گریه کرد.
He was angry at their reaction.
او از واکنش آنها عصبانی بود.
at her direction
بنابر دستور او
to smile at a remark
به گفتهای لبخند زدن
terrified at the sight of the corpse
وحشتزده در اثر دیدن جسد
در، در زمینهی، در انجام، در مورد (برای بیان تواناییای که توسط دیگران قضاوت میشود)
Are you good at math?
آیا در ریاضی خوب هستی؟
He is good at tennis.
او در زمینهی تنیس خوب است.
They’re not very skilled at negotiating.
آنها خیلی در انجام مذاکره مهارت ندارند.
نماد @ (اَت)
The '@' symbol is used in all email addresses.
علامت اَت (@) در تمام آدرسهای ایمیل استفاده میشود.
Please send your CV to jobs@ourcompany.org.
لطفاً رزومهی خود را به jobs@ourcompany.org ارسال کنید.
با، به، در، از (برای بیان قیمت، دما، سرعت و...)
They sold the painting at a very high price.
آنها نقاشی را با قیمتی بسیار بالا فروختند.
The room was heated at 25 degrees Celsius.
اتاق در دمای ۲۵ درجهی سانتیگراد گرم شده بود.
at twenty miles an hour
با سرعت بیست مایل در ساعت
at ten tomans each
(به نرخ) دانهای ده تومان
visible at one farsang
قابلرویت از یک فرسنگی
با نرخ، به ازای، در، به قیمت (برای بیان قیمت، سرعت و... در اسناد و مدارک با علامت @)
The bill says 200 pens @ 5,000 tomans.
در فاکتور نوشته شده: ۲۰۰ خودکار به قیمت هرکدام ۵ هزار تومان
Apples are being sold @ 30,000 tomans per kilo.
سیبها با نرخ ۳۰ هزار تومان برای هر کیلو فروخته میشوند.
در، درحال، در حالت، در وضعیت، مشغولِ (برای بیان وضعیت یا اتفاقی ادامهدار)
The country has been at war for years.
آن کشور سالهاست در جنگ است.
The children were at play in the garden.
بچهها درحال بازی در باغ بودند.
She is at work right now.
او الان مشغول به کار است.
The machine is at rest.
دستگاه در حالت توقف است.
قبلاز صفات عالی استفاده میشود
You should arrive by 9 PM at the latest.
باید نهایتاً تا ساعت ۹ شب برسی.
At worst, we’ll have to cancel the event.
در بدترین حالت مجبوریم برنامه را لغو کنیم.
There will be 20 people at most.
حداکثر ۲۰ نفر خواهند بود.
شیمی عنصر شیمیایی (At) استاتین، عنصر استاتین (نماد شیمیایی عنصر Astatine)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی شیمی
At is a very rare radioactive element.
استاتین عنصری بسیار نادر و رادیواکتیو است.
At belongs to the halogen group.
عنصر استاتین متعلق به گروه هالوژنها است.
به طور کلی، غالبا، در کل
انتقاد کردن، نکوهش کردن
مقصود داشتن، اشاره کردن
رسیدن، دست یافتن
(با تهدید یا تطمیع) تحت تأثیر قرار دادن، وادار کردن
انتقام گرفتن، تلافی کردن
سرزنش کردن
با اشتیاق پذیرفتن، بدون معطلی قبول کردن
ادامه دادن، پیگیری کردن، دنبال کاری را گرفتن، مداومت در انجام کاری داشتن
بررسی کردن، دقت کردن، در نظر گرفتن، با دقت نگاه کردن، نگاه کردن
هدف قرار دادن
مقصود داشتن، منظور داشتن
ادامه دادن
(برای گرفتن چیزی) کوشیدن، سخت تقلا و تلاش کردن، دست به دامن شدن
با چنگال چیزی را گرفتن یا خراشیدن
(ضربههای تند و سطحی و سبک) زدن
(به کسی) پریدن، حملهور شدن
به طور غیرمستقیم اظهار داشتن، با ایما و اشاره گفتن
1- ضربهی متقابل زدن 2- مورد نکوهش قرار دادن، انتقاد کردن، کوبیدن (دشمنان)
دربارهی کسی وراجی کردن، پشت سر کسی حرف زدن
(عامیانه) تو چشم زدن، چشمگیر بودن
پیگیری کردن، ادامه دادن، دنبال کاری را گرفتن
خندیدن به، مورد خنده و تمسخر قرار دادن، به ریش کسی خندیدن، مورد استهزا قرار دادن
توجه نکردن به، نشنیده گرفتن، گوش نکردن
1- نوکزدن به، نوکنوک کردن 2- (عامیانه) با بیمیلی خوردن، از سر سیری خوردن، کم خوردن
3- (عامیانه - مدام) نق زدن، زخم زبان زدن، حرف نیشدار زدن، سرزنش کردن
(بهطور مداوم و سخت) کارکردن، جدیت کردن، کوشیدن
pop away (or off) at something
به چیزی تیراندازی کردن، (به چیزی) تقتق تیر زدن
(عامیانه) تلاش کردن (برای چیزی)، هدفگیری کردن، کوشیدن
swing at someone (or something)
(چوبدستی یا شمشیر یا مشت و غیره را) به سوی کسی تکان دادن، به اهتزاز درآوردن
(بدون انتظار و پاسخ) مخاطب قرار دادن، (با حالت برتریآمیز) با کسی حرف زدن
روی چیزی سخت کار کردن، پشتکار داشتن، پشتکار به خرج دادن، تلاش کردن
بالأخره، بعد از همه این حرفها
فوراً
بهطور تصادفی، بدون نقشه یا انتخاب
دارای سوتفاهم، دارای هدفهای مخالف
به زور اسلحه، با تهدید سلاح آتشین، با هدفگیری از نزدیک
سفیر سیار
1- یورغه رفتن 2- خرامیدن، سلانه سلانه رفتن
(کشتی) لنگر انداخته، در لنگرگاه
1 - فوراً، بهتندی 2- در همان زمان
(درمورد مجرمین یا حیوانات خطرناک) تحت تعقیب، آزاد، دستگیرنشده
go off half-cocked (or to go off at half cock)
1- (سلاح آتشین) پیش از هنگام دلخواه در رفتن (یا آتش شدن) 2- ناسنجیده عمل کردن یا سخن گفتن
1- بیسروسامان، در هرج و مرج، دچار درهم و برهمی، سردرگم 2- بیکار، بدون کار و بار معین، بدون نقشه برای آینده
از اول، از خان اول، دوباره از سر
دور از
(عامیانه) امتحان کردن، امتحانی انجام دادن
در اختیار، مطیع
to (or at) the top of one's bent
با حداکثر کوشش و تقلا، با تمام نیرو
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «at» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/at