همچنین میتوان از Get on the bandwagon نیز استفاده کرد.
همرنگ جماعت شدن، به اکثریت پیوستن، سوار موج شدن، تقلید و دنبالهروی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don’t just jump on the bandwagon; think critically about your beliefs and choices.
تنها به تقلید و دنبالهروی از دیگران اکتفا نکن؛ در مورد باورها و انتخابهای خود نقادانه بیندیش.
Many people jump on the bandwagon, forgetting their original opinions.
بسیاریاز مردم سوار موج میشوند و عقاید اصلی خود را فراموش میکنند.
He finally decided to jump on the bandwagon after seeing his friends join in the group.
با مشاهدهی پیوستن دوستانش به گروه، سرانجام تصمیم گرفت که به اکثریت بپیوندد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jump on the bandwagon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jump-on-the-bandwagon