با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Beside

bɪˈsaɪd bɪˈsaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • preposition A2
    در کنار، پهلوی، کنار، مجاور، در راستای، در مقایسه با، نسبت به، در برابر، هم تراز با، پیش، در جوار
    • - He stood beside the tree.
    • - کنار درخت ایستاد.
    • - Beside yours my share seems small.
    • - در مقایسه با سهم تو سهم من کوچک است.
  • preposition
    به جز، به غیر از، نامربوط، به علاوه‌ی، به اضافه‌ی، از طرف دیگر، در یک طرف
    • - Who, beside him, is qualified?
    • - غیر از او، چه کسی صلاحیت دارد؟
    • - That is beside the point.
    • - آن ربطی به موضوع ندارد.
  • adverb
    نزدیک به، وانگهی
    • - He was beside himself with fear.
    • - از ترس خود را باخته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد beside

  1. adverb, preposition next to
    Synonyms: abreast of, adjacent to, adjoining, alongside, aside, a step from, at one’s elbow, at the edge of, at the side of, bordering on, by, cheek by jowl, close at hand, close to, close upon, connected with, contiguous to, fornent, in juxtaposition, near, nearby, neck and neck, neighboring, next door to, nigh, opposite, overlooking, round, side by side, verging on, with

Idioms

  • beside oneself

    از خود بیخود، خودباخته، عصبانی، آشفته، برافروخته

ارجاع به لغت beside

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beside» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beside

لغات نزدیک beside

پیشنهاد بهبود معانی