در کنار، پهلوی، کنار، مجاور، در راستای، در مقایسه با، نسبت به، در برابر، هم تراز با، پیش، در جوار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He stood beside the tree.
کنار درخت ایستاد.
Beside yours my share seems small.
در مقایسه با سهم تو سهم من کوچک است.
به جز، به غیر از، نامربوط، به علاوهی، به اضافهی، از طرف دیگر، در یک طرف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Who, beside him, is qualified?
غیر از او، چه کسی صلاحیت دارد؟
That is beside the point.
آن ربطی به موضوع ندارد.
نزدیک به، وانگهی
He was beside himself with fear.
از ترس خود را باخته بود.
از خود بیخود، خودباخته، عصبانی، آشفته، برافروخته
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beside» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beside