آخرین به‌روزرسانی:

Beside

bɪˈsaɪd bɪˈsaɪd

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

preposition A2

کنار، مجاور، نزدیک، پهلو، بغل

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The child ran to stand beside his mother as soon as he saw her.

کودک به‌محض دیدن مادرش دوید تا بغلش بایستد.

He stood beside the tree.

کنار درخت ایستاد.

preposition

به جز، به غیر از، در مقایسه با، در برابر، نسبت به، در مقابل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Beside yours my share seems small.

در مقایسه با سهم تو سهم من کوچک است.

Who, beside him, is qualified?

غیر از او، چه کسی صلاحیت دارد؟

نمونه‌جمله‌های بیشتر

That is beside the point.

آن ربطی به موضوع ندارد.

preposition C2

بی‌ربط، خارج از موضوع، نامربوط، بی‌اهمیت

That argument is completely beside the point.

آن استدلال کاملاً خارج از موضوع است.

Whether he apologized or not is beside the point. we need to fix the mistake.

اینکه او عذرخواهی کرده یا نه، به موضوع ربطی ندارد. باید اشتباه را درست کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد beside

  1. adverb, preposition next to
    Synonyms:
    by near with close to next to nearby alongside opposite adjoining adjacent to bordering on connected with contiguous to side by side neighboring close at hand around overlooking verging on a step from next door to nigh at the side of at the edge of in juxtaposition at one’s elbow cheek by jowl abreast of fornent

Idioms

beside oneself

از خود بیخود، خودباخته، عصبانی، آشفته، برافروخته

beside the mark

1- (نشانه گیری به آماج) خطا، به هدف نخورده 2- نامربوط

beside the point

نامربوط (به مطلب مورد بحث)، غیروارد، بی‌ربط

beside the question

نامربوط به موضوع مورد بحث

ارجاع به لغت beside

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «beside» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/beside

لغات نزدیک beside

پیشنهاد بهبود معانی