فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Next To

nɛkst tu nɛkst tə

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrase A2

کنار، پهلو، نزدیک، مجاور، بغل، جنب

He sat next to his mother throughout the ceremony.

او در تمام مراسم کنار مادرش نشسته بود.

Put your bag next to mine.

کیفت را نزدیک کیف من بگذار.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The park is next to the school.

پارک بغل مدرسه است.

phrase

بعداز، پس‌از (هنگام انتخاب یا مقایسه‌ی چیزی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Next to Paris, Rome is my favorite European city.

بعداز پاریس، رم شهر موردعلاقه‌ام در اروپاست.

Next to my family, my friends are the most important people in my life.

بعداز خانواده‌ام، دوستانم مهم‌ترین افراد زندگی‌ام هستن.

phrase

تقریباً

We had next to no time to prepare.

تقریباً هیچ وقتی برای آماده شدن نداشتیم.

She knows next to nothing about cars.

او تقریباً هیچ‌چیز از ماشین‌ها نمی‌داند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد next to

  1. phrase Positioned immediately beside someone or something, with no space or object in between
    Synonyms:
    beside by adjacent to alongside near
    Antonyms:
    away from far from opposite across from

Idioms

know next to nothing

تقریباً هیچ ندانستن

get next to

(عامیانه) خودشیرینی کردن، خود را چسباندن (به کسی)، خود را به کسی نزدیک کردن

next to nothing

تقریباً هیچ

ارجاع به لغت next to

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «next to» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/next-to

لغات نزدیک next to

پیشنهاد بهبود معانی