با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Upon

əˈpɑːn əˈpɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb preposition B2
روی، بر، بر روی، فوق، بر فراز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I jumped upon the horse.
- پریدم روی اسب.
- a house built upon a hill
- خانه‌ای که بر فراز تپه‌ای ساخته شده است
- Intense sadness fell upon me again.
- حزن شدید دوباره بر من مستولی شد.
- Summer holidays are upon us.
- تعطیلات تابستان نزدیک است.
- The enemy is upon us.
- دشمن به ما نزدیک است.
- upon my honor!
- به شرفم قسم!
- Suddenly we came upon a corpse.
- ناگهان به یک جنازه برخوردیم.
- to hit upon a solution
- به راه‌ حل رسیدن
- upon the first opportunity
- در اولین فرصت
- The enchantment of the scenery is still upon me.
- اثر سحرآمیز آن منظره هنوز در من وجود دارد.
- Invitations will be sent only upon written request.
- دعوت‌نامه‌ها فقط پس از دریافت درخواست کتبی ارسال خواهد شد.
- Upon Bijhan's death, she married Jallal.
- پس از مرگ بیژن او با جلال ازدواج کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upon

  1. adverb On
    Synonyms: against, on-top-of, in, attached to, visible on, about, above, affixed to, astride, next-to, atop, located at, concerning, superimposed, onto, over, stop, thereafter
  2. preposition At the time of
    Synonyms: consequent to, beginning with, at the occurrence of

ارجاع به لغت upon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upon

لغات نزدیک upon

پیشنهاد بهبود معانی