روی، بر، بر روی، فوق، بر فراز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I jumped upon the horse.
پریدم روی اسب.
a house built upon a hill
خانهای که بر فراز تپهای ساخته شده است
Intense sadness fell upon me again.
حزن شدید دوباره بر من مستولی شد.
Summer holidays are upon us.
تعطیلات تابستان نزدیک است.
The enemy is upon us.
دشمن به ما نزدیک است.
upon my honor!
به شرفم قسم!
Suddenly we came upon a corpse.
ناگهان به یک جنازه برخوردیم.
to hit upon a solution
به راه حل رسیدن
upon the first opportunity
در اولین فرصت
The enchantment of the scenery is still upon me.
اثر سحرآمیز آن منظره هنوز در من وجود دارد.
Invitations will be sent only upon written request.
دعوتنامهها فقط پس از دریافت درخواست کتبی ارسال خواهد شد.
Upon Bijhan's death, she married Jallal.
پس از مرگ بیژن او با جلال ازدواج کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «upon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upon