شکل جمع:
uppersصفت عالی:
uppermostبالا، بالایی، زبرین، فوقانی، بالارتبه، بالاتر، بلندتر، رویی، شمالی
the upper floor of the building
طبقهی فوقانی ساختمان
upper atmosphere
جوّ فوقانی
the upper lip
لب بالا
belonging to upper social classes
متعلق به طبقات اجتماعی بالاتر
hills and upper regions
تپهها و نواحی بلندتر
upper garments
لباسهای رو
upper New York
شمال نیویورک
Upper Volta
ولتای شمالی
upper Nile
نیل علیا
قسمت بالای کفش، رویهی کفش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
These shoes have leather uppers.
این کفشها رویهی چرمی دارند.
the high-quality upper
رویهی باکیفیت کفش
ردیف بالای دندانها، دندان بالا، دندان ردیف بالا
He has two uppers missing.
دو تا از دندانهای فوقانی او افتاده است.
I could feel the pain in my upper as I bit into the apple.
وقتی سیب را گاز زدم، دندان بالایم درد گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «upper» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upper