( upwards ) بالایی، رو به بالا، رو به ترقی، به طرف بالا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the upward movement of prices
سیر صعودی قیمتها
This plateau gradually rose upward.
این فلات کمکم مرتفع شد.
Hold out your hand, the palm upwards.
درحالیکه کف دستت رو به بالاست، دستت را دراز کن.
an upward stock market
بازار سهام روبه ترقی
He was badly burned from the waist upward.
از کمر به بالا دچار سوختگی بدی شده بود.
from $5 upward
از پنچ دلار به بالا
from his youth upward
از دوران جوانیش به بعد
an upward road
جادهی سربالا
The senate passed upwards of 100 bills.
مجلس سنا بیش از صد لایحه را به تصویب رساند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «upward» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upward