امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Upward

ˈʌpwərd ˈʌpwəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb C1
( upwards ) بالایی، رو به بالا، رو به ترقی، به طرف بالا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the upward movement of prices
- سیر صعودی قیمتها
- This plateau gradually rose upward.
- این فلات کم‌کم مرتفع شد.
- Hold out your hand, the palm upwards.
- درحالی‌که کف دستت رو به بالاست، دستت را دراز کن.
- an upward stock market
- بازار سهام روبه ترقی
- He was badly burned from the waist upward.
- از کمر به بالا دچار سوختگی بدی شده بود.
- from $5 upward
- از پنچ دلار به بالا
- from his youth upward
- از دوران جوانیش به بعد
- an upward road
- جاده‌ی سربالا
- The senate passed upwards of 100 bills.
- مجلس سنا بیش از صد لایحه را به تصویب رساند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upward

  1. adjective Extending or moving toward a higher place
    Synonyms:
    up higher skyward in-the-air acclivous (sloping upward) uphill anabatic away from the earth up the slope ascending on an incline ascensional up-north ascensive assurgent
  1. adverb Spatially or metaphorically from a lower to a higher position
    Synonyms:
    up upwards above antrorse ascending greater higher lofty skyward uphill upwardly
    Antonyms:
    downward
  1. noun
    Synonyms:
    acclivity assurgency escalation

ارجاع به لغت upward

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upward

لغات نزدیک upward

پیشنهاد بهبود معانی