واژگونشده، وارونه
an upturned boat
قایق واژگونشده
upturned buckets
سطلهای وارونه
روبهبالا، بهسمتِ بالا، روبهترقی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
upturned eyes
چشمهای روبهبالا
He had an upturned nose, and a weird smile.
بینیاش بهسمتِ بالا بود و لبخند عجیبی بر لب داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «upturned» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upturned