با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Downward

    ˈdaʊnwərd ˈdaʊnwəd
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective adverb C1
    ( downwords =) پایین، زیرین، رو به پایین، متمایل به پایین

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    رو به پایین
    - The streams were flowing downward to the sea.
    - جویبارها به سوی دریا سرازیر می‌شدند.
    - the downward pull of gravity
    - کشش فروسوی قوه‌ی جاذبه
    - Prophets from Moses downward who preached repentance.
    - پیامبرانی که بعد از موسی مردم را به توبه دعوت می‌کردند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد downward

    1. adjective earthward
      Synonyms: descending, downwards, down

    ارجاع به لغت downward

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «downward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downward

    لغات نزدیک downward

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند