امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Downtrodden

ˈdaʊnˌtrɑːdn ˈdaʊnˌtrɒdn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
زیر پا لگد‌مال‌شده، منکوب‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the day when the downtrodden farmers took up arms
- روزی که کشاورزان ستم‌دیده سلاح برگرفتند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد downtrodden

  1. adjective afflicted, abused
    Synonyms:
    abject a slave to at one’s beck and call at one’s feet at one’s mercy destitute distressed exploited have-not helpless in one’s clutches in one’s pocket in one’s power led by the nose maltreated mistreated needy oppressed overcome persecuted subjugated subservient suppressed tyrannized underdog underfoot under one’s thumb
    Antonyms:
    happy respected satisfied

ارجاع به لغت downtrodden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «downtrodden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/downtrodden

لغات نزدیک downtrodden

پیشنهاد بهبود معانی