Upmost

ˈʌpmoʊst ˈʌpməʊst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بالاترین، زبرین، عالی‌ترین، بالاترین درجه، مافوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upmost

  1. adjective of, being, located at, or forming the top
    Synonyms:
    top highest uppermost topmost loftiest

ارجاع به لغت upmost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upmost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/upmost

لغات نزدیک upmost

پیشنهاد بهبود معانی