امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hyper

ˈhaɪpər ˈhaɪpər ˈhaɪpə ˈhaɪpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more hyper
  • صفت عالی:

    most hyper

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective informal
بیش‌فعال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- My hyper little brother never seems to run out of energy.
- به نظر می‌رسد که برادر کوچک بیش‌فعال من هرگز انرژی‌اش تمام نمی‌شود.
- The students were all hyper.
- دانش‌آموزان همگی بیش‌فعال بودند.
prefix
بیش-، بیش‌ از حد معمول، زیاده
- His hypersensitive nature makes him prone to emotional outbursts.
- طبیعت بیش از حد حساس او او را مستعد طغیان‌های عاطفی می‌کند.
- His hypercritical nature made it difficult for others to work with him.
- ماهیت بیش‌انتقادی او کار کردن با او را برای دیگران دشوار می‌کرد.
adjective
بی‌قرار، بی‌آرام، بسیار هیجان‌زده
- The hyper puppy bounced around the room.
- توله‌سگ بی‌قرار در اتاق ورجه‌ورجه کرد.
- The hyper fans cheered loudly.
- هواداران بسیار هیجان‌زده با صدای بلند به تشویق پرداختند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت hyper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hyper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hyper

لغات نزدیک hyper

پیشنهاد بهبود معانی