صفت تفضیلی:
more hyperصفت عالی:
most hyperبیشفعال
My hyper little brother never seems to run out of energy.
به نظر میرسد که برادر کوچک بیشفعال من هرگز انرژیاش تمام نمیشود.
The students were all hyper.
دانشآموزان همگی بیشفعال بودند.
بیش-، بیش از حد معمول، زیاده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His hypersensitive nature makes him prone to emotional outbursts.
طبیعت بیش از حد حساس او او را مستعد طغیانهای عاطفی میکند.
His hypercritical nature made it difficult for others to work with him.
ماهیت بیشانتقادی او کار کردن با او را برای دیگران دشوار میکرد.
بیقرار، بیآرام، بسیار هیجانزده
The hyper puppy bounced around the room.
تولهسگ بیقرار در اتاق ورجهورجه کرد.
The hyper fans cheered loudly.
هواداران بسیار هیجانزده با صدای بلند به تشویق پرداختند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hyper» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hyper