با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Philosophical

ˌfɪləˈsɑfɪkəl ˌfɪləˈsɒfɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more philosophical
  • صفت عالی:

    most philosophical

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
مربوط به فلسفه، فلسفی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- philosophical discussions about free will
- مباحث فلسفی درباره‌ی اراده‌ی آزاد (=اختیار)
- Pragmatism is a philosophical theory.
- پراگماتیسم (عمل‌گرایی) نظریه‌ای فلسفی است.
adjective
(داشتن یا نشان دادن نگرشی آرام و آسوده نسبت به ناامیدی‌ها یا مشکلات) منطقی
- He was philosophical about losing the contract.
- او در مورد شکست قرارداد، منطقی و آرام بود.
- You just have to be philosophical about losing some games, because you can’t win them all.
- باید در مورد باخت در برخی بازی‌ها منطقی و خونسرد باشی؛ چون نمی‌توانی در همه‌ی آن‌ها برنده شوی.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد philosophical

  1. adjective Given to thought
    Synonyms: reflective, cogitative, rational
  2. adjective Embodying deep thought
    Synonyms: philosophic, learned, deep, thoughtful, profound, metaphysical, erudite, abstract, calm, composed, logical, rational, reflective, resigned, serene, stoic, temperate, wise
    Antonyms: practical
  3. adjective Calm
    Synonyms: composed, cool, unmoved, resigned
    Antonyms: emotional

لغات هم‌خانواده philosophical

ارجاع به لغت philosophical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «philosophical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/philosophical

لغات نزدیک philosophical

پیشنهاد بهبود معانی