امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Patience

ˈpeɪʃns ˈpeɪʃns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
بردباری، شکیبایی، شکیب، صبر، طاقت، تاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Have patience, your turn will come too.
- صبر داشته باش، نوبت تو هم خواهد رسید.
- I am beginning to lose my patience.
- صبرم دارد تمام می‌شود.
- May God give you patience!
- الهی خدا به شما صبر بدهد!
- The teacher had no patience with that lazy student.
- معلم حوصله‌ی آن شاگرد تنبل را نداشت.
- If you do it once again, he is going to lose his patience.
- اگر یک بار دیگر این کار را بکنی از کوره در خواهد رفت.
- My patience was exhausted.
- حوصله‌ی من سررفت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد patience

  1. noun capacity, willingness to endure
    Synonyms:
    backbone bearing calmness composure constancy cool diligence endurance equanimity even temper forbearance fortitude grit guts gutsiness heart humility imperturbability intestinal fortitude legs leniency longanimity long-suffering moderation moxie nonresistance passiveness passivity perseverance persistence poise resignation restraint self-control serenity starch staying power stoicism submission sufferance tolerance toleration yielding
    Antonyms:
    agitation frustration impatience intolerance

Idioms

  • the patience of job

    صبر ایوب، بردباری بسیار، تاب‌آوری فراوان

  • try one's patience

    صبر و شکیبایی کسی را تمام کردن، بی‌تاب کردن

لغات هم‌خانواده patience

ارجاع به لغت patience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patience

لغات نزدیک patience

پیشنهاد بهبود معانی