بردباری، شکیبایی، شکیب، صبر، طاقت، تاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Have patience, your turn will come too.
صبر داشته باش، نوبت تو هم خواهد رسید.
I am beginning to lose my patience.
صبرم دارد تمام میشود.
May God give you patience!
الهی خدا به شما صبر بدهد!
The teacher had no patience with that lazy student.
معلم حوصلهی آن شاگرد تنبل را نداشت.
If you do it once again, he is going to lose his patience.
اگر یک بار دیگر این کار را بکنی از کوره در خواهد رفت.
My patience was exhausted.
حوصلهی من سررفت.
صبر ایوب، بردباری بسیار، تابآوری فراوان
صبر و شکیبایی کسی را تمام کردن، بیتاب کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «patience» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/patience