بیتابی، بیصبری، ناشکیبایی، بیحوصلگی، بیطاقتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His impatience was revealed by his visage and his trembling hands.
ناشکیبایی او از قیافه و دستان لرزانش پیدا بود.
He waited with obvious impatience.
او با بیقراری آشکار منتظر شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impatience» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impatience