با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Shortness

ˈʃɔːrtnəs ˈʃɔːtnəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(طول و مسیر و ارتفاع و قد و غیره) کوتاهی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Apart from her shortness she was hardly distinguishable from the others.
- جدا از کوتاهی قدش، از دیگران به‌سختی قابل تشخیص بود.
- Because of my shortness I had to crane my head to see.
- به‌دلیل کوتاهی قدم، مجبور شدم سرم را بالا بکشم تا ببینم.
noun uncountable
اختصار، مختصر بودن
- shortness of time
- مختصر بودن وقت
- The shortness of the book makes it quick to read.
- مختصر بودن کتاب خواندن آن را سریع می‌کند.
noun uncountable
کمی، ناکافی بودن، کمبود
- the shortness of fuel
- کمبود سوخت
- hortness of money
- ناکافی بودن پول
noun uncountable
بی‌صبری، ناشکیبایی
- His shortness with people gave a bad impression.
- ناشکیبایی او با مردم تصور بدی ایجاد کرد.
- I was surprised by the shortness with which he spoke to me on the phone.
- از بی‌صبری او در صحبت تلفنی با خودم، شگفت‌زده شدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shortness

  1. noun The property of being of short temporal extent
    Synonyms: brevity, briefness, truncation, abruptness, brusqueness, conciseness, curtness, gruffness
    Antonyms: longness
  2. noun The property of being shorter than average stature
    Antonyms: tallness, longness

لغات هم‌خانواده shortness

ارجاع به لغت shortness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shortness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shortness

لغات نزدیک shortness

پیشنهاد بهبود معانی