فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Irritability

ɪrətəˈbɪləti ˌɪrɪtəˈbɪlɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    کج‌خلقی، زود‌رنجی، حساسیت بی‌جا، تحریک‌پذیری
    • - Her constant irritability made it difficult to have a pleasant conversation with her.
    • - حساسیت بی‌جایش داشتن گفتگویی خوب با او را سخت سخت کرده بود.
    • - The stress and lack of sleep contributed to his irritability throughout the day.
    • - استرس و کمبود خواب باعث کج‌خلقی او در طول روز شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد irritability

  1. noun irascibility
    Synonyms: peevishness, impatience, anger, annoyance, irritation

ارجاع به لغت irritability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irritability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/irritability

لغات نزدیک irritability

پیشنهاد بهبود معانی