آبیاری، آبرسانی
The lack of irrigation in the dry season resulted in stunted crops.
عدم آبرسانی در فصول دیم باعث کاهش رشد محصولات شد.
The fields were lush and green thanks to efficient irrigation methods.
مزارع به لطف روشهای آبیاری کارآمد شاداب و سرسبز بودند.
شستوشو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Regular oral irrigation can help maintain good dental hygiene.
شستوشوی منظم دهان میتواند به حفظ بهداشت خوب دندان کمک کند.
The physical therapist used irrigation to alleviate the athlete's muscle stiffness.
فیزیوتراپیست از شستوشو برای کاهش سفتی عضلات ورزشکار استفاده کرد.
The primary step in treating the skin soon after contact with acid is repeated irrigation.
مرحلهی اولیه در درمان پوست بلافاصله پساز تماس با اسید، شستوشوی مکرر است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irrigation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irrigation