آخرین به‌روزرسانی:

Irrigate

ˈɪrɪɡeɪt ˈɪrɪɡeɪt

گذشته‌ی ساده:

irrigated

شکل سوم:

irrigated

سوم‌شخص مفرد:

irrigates

وجه وصفی حال:

irrigating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb

آبیاری کردن، آب دادن (به)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

They have built dams to irrigate the desert.

به منظور آبیاری صحرا سدسازی کرده‌اند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد irrigate

  1. verb water
    Synonyms:
    spray sprinkle soak flush flood inundate

ارجاع به لغت irrigate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «irrigate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irrigate

لغات نزدیک irrigate

پیشنهاد بهبود معانی