زیر بارنرو، بیگذشت، متعصب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an intolerant regime that wanted to impose one belief on everyone else
نظام متعصبانه که میخواست یک اعتقاد را بر همه تحمیل کند
1- نابردبار نسبت به، متعصب نسبت به 2- آزیرمند به، دارای آلرژی به، ناشکیب به
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «intolerant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intolerant