فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

One-sided

ˌwʌnˈsaɪdɪd ˌwʌnˈsaɪdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    ورزش یک‌طرفه، نابرابر (مسابقه)
    • - The basketball game was completely one-sided, with one team dominating the court.
    • - بازی بسکتبال کاملاً یک‌طرفه بود و یک تیم بر زمین بازی مسلط بود.
    • - The boxing match was one-sided, as the defending champion easily defeated his inexperienced opponent.
    • - این مسابقه‌ی بوکس نابرابر بود؛ مدافع عنوان قهرمانی به‌راحتی حریف بی‌تجربه‌اش را شکست داد.
  • adjective
    یک‌طرفه، یک‌جانبه، غیرمنصفانه، مغرضانه (داوری و عقاید و غیره)، غرض‌ورز، مغرض (شخص)
    • - Their relationship was one-sided, with one person putting in all the effort and the other taking them for granted.
    • - رابطه‌ی آن‌ها یک‌طرفه بود، یک نفر تمام تلاش خود را می‌کرد و دیگری این تلاش را بدیهی می‌دانست.
    • - Mary's argument was completely one-sided; she refused to consider any alternative viewpoints.
    • - استدلال مری کاملاً مغرضانه بود. او از در نظر گرفتن هر گونه دیدگاه جایگزین خودداری می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد one-sided

  1. adjective biased
    Synonyms: colored, discriminatory, favorably, inclined, influenced, partisan, predisposed, prejudiced, unequal, unfair, unjust

ارجاع به لغت one-sided

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «one-sided» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/one-sided

لغات نزدیک one-sided

پیشنهاد بهبود معانی