با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

One-sided

ˌwʌnˈsaɪdɪd ˌwʌnˈsaɪdɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
ورزش یک‌طرفه، نابرابر (مسابقه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The basketball game was completely one-sided, with one team dominating the court.
- بازی بسکتبال کاملاً یک‌طرفه بود و یک تیم بر زمین بازی مسلط بود.
- The boxing match was one-sided, as the defending champion easily defeated his inexperienced opponent.
- این مسابقه‌ی بوکس نابرابر بود؛ مدافع عنوان قهرمانی به‌راحتی حریف بی‌تجربه‌اش را شکست داد.
adjective
یک‌طرفه، یک‌جانبه، غیرمنصفانه، مغرضانه (داوری و عقاید و غیره)، غرض‌ورز، مغرض (شخص)
- Their relationship was one-sided, with one person putting in all the effort and the other taking them for granted.
- رابطه‌ی آن‌ها یک‌طرفه بود، یک نفر تمام تلاش خود را می‌کرد و دیگری این تلاش را بدیهی می‌دانست.
- Mary's argument was completely one-sided; she refused to consider any alternative viewpoints.
- استدلال مری کاملاً مغرضانه بود. او از در نظر گرفتن هر گونه دیدگاه جایگزین خودداری می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد one-sided

  1. adjective biased
    Synonyms: colored, discriminatory, favorably, inclined, influenced, partisan, predisposed, prejudiced, unequal, unfair, unjust

ارجاع به لغت one-sided

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «one-sided» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/one-sided

لغات نزدیک one-sided

پیشنهاد بهبود معانی