فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Toast

toʊst təʊst

گذشته‌ی ساده:

toasted

شکل سوم:

toasted

سوم‌شخص مفرد:

toasts

وجه وصفی حال:

toasting

شکل جمع:

toasts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2

نان برشته، نان تست

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

They served toast with the soup.

آن‌ها نان تست را با سوپ سرو کردند.

I always add cinnamon to my French toast.

من همیشه دارچین به نان برشته‌ی فرانسوی خود اضافه می‌کنم.

noun countable C1

باده‌نوشی (بیان آرزوی خوب و احترام در حالی که جام‌های نوشیدنی بالا گرفته ‌شده‌اند و سپس نوشیدن آن‌ها)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Let's raise a toast to our friendship and all the memories we've created together.

بیایید به سلامتی دوستی‌مان و تمام خاطراتی که با هم ساختیم، جام‌هایمان را بلند کنیم.

Everyone joined in for a toast to celebrate the team's victory.

همه برای باده‌نوشی به منظور جشن گرفتن پیروزی تیم شرکت کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He stood up and raised his glass to propose a toast to the future.

او بلند شد و لیوانش را بالا برد تا برای آینده آرزوی خوب کند.

Saddegh proposed a toast to the flag.

صادق پیشنهاد کرد که به افتخار پرچم باده‌نوش کنند.

noun countable

شهره، محبوب، مورد توجه

That singer became the toast of the town.

آن خواننده، شهره‌ی شهر شد.

After her groundbreaking discovery, she became the toast of the scientific community.

بعداز کشف پیشگامانه‌اش، او به چهره‌ی محبوب جامعه‌ی علمی تبدیل شد.

verb - transitive

غذا و آشپزی برشته کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

Please toast the bread for my sandwich.

لطفاً نان را برای ساندویچ من برشته کنید.

She toasted the croissants until they were golden brown.

او کروسان‌ها را برشته کرد تا طلایی و قهوه‌ای شوند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to toast cold, stale bread in the oven

نان سرد و مانده را در فر برشته کردن

verb - transitive informal

گرم کردن

She toasted her hands over the heater before stepping outside.

او دستانش را قبل‌از بیرون رفتن روی بخاری گرم کرد.

They toasted their bodies in the sauna, enjoying the heat.

آن‌ها بدن‌هایشان را در سونا گرم کردند و از گرما لذت بردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to toast oneself by the fire

خود را جلوی آتش خوب گرم کردن

verb - transitive

به‌ سلامتی کسی نوشیدن

The ambassadors toasted each other.

سفیران به افتخار یکدیگر نوشیدند.

We toasted the bride and groom with champagne.

ما به سلامتی عروس و داماد شامپاین نوشیدیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد toast

  1. noun salutation when drinking alcohol
    Synonyms:
    celebration salute honor tribute compliment acknowledgment drink health down ceremony thanksgiving pledge sentiment proposal commemoration shingle
  1. verb brown with heat
    Synonyms:
    heat warm cook dry crisp roast grill parch
  1. verb to honor by drinking liquor
    Synonyms:
    pledge drink drink-to pay homage to drink to someone's health celebrate compliment propose-a-toast name glorify make special mention of salute wassail

Collocations

propose a toast

پیشنهاد نوشیدن به سلامتی کسی/چیزی دادن

ارجاع به لغت toast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «toast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toast

لغات نزدیک toast

پیشنهاد بهبود معانی