جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

خرید اشتراک

Toady

ˈtoʊdi ˈtəʊdi

معنی toady | جمله با toady

countable

چاپلوس، متملق، کاسه لیس

toady of boss

چاپلوس رئیس

toady of rich customers

چاپلوس مشتریان پولدار

چاپلوسی کردن، تملق کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد toady

noun sycophant

Synonyms:

flatterer fawner bootlicker brownnoser apple polisher kiss-up yes-person adulator fan groupie backscratcher backslapper hanger-on flunky lackey minion doormat teacher’s pet doter ass-kisser

verb fawn

Synonyms:

flatter butter up cajole woo play up to suck up to apple-polish brownnose kiss-up stroke massage pay court be servile kowtow truckle bootlick lay it on oil scratch one’s back lick boots honey up fall all over kiss one’s feet fall on one’s knees

ارجاع به لغت toady

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «toady» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toady

لغات نزدیک toady

- toadstone
- toadstool
- toady
- toadyism
- toast

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!