فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Doormat

ˈdɔːrmæt ˈdɔːmæt

شکل جمع:

doormats

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

پادری، کفش‌پاک‌کن، حصیر یا فرش جلوی در

I wiped my feet on the doormat.

پاهایم را روی پادری پاک کردم.

Our old doormat had become worn out and needed replacement.

پادری قدیمی ما فرسوده شده بود و نیاز به تعویض داشت.

noun countable informal

(انسان) ذلیل، ذلت‌پذیر، حقیر، توسری‌خور (کسی که بدون اعتراض تسلیم بدرفتاری یا تحقیر می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

It's time to stop being a doormat.

وقت آن رسیده است که دیگر توسری‌خور نباشی.

Being a doormat only led to more mistreatment and disrespect from those around him.

حقیر بودن تنها منجر به بدرفتاری و بی‌احترامی بیشتر اطرافیانش شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doormat

  1. noun a person who is physically weak and ineffectual
    Synonyms:
    weakling wuss
  1. noun a mat placed outside an exterior door for wiping the shoes before entering
    Synonyms:
    welcome-mat

ارجاع به لغت doormat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doormat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doormat

لغات نزدیک doormat

پیشنهاد بهبود معانی