شکل جمع:
doormatsپادری، کفشپاککن، حصیر یا فرش جلوی در
I wiped my feet on the doormat.
پاهایم را روی پادری پاک کردم.
Our old doormat had become worn out and needed replacement.
پادری قدیمی ما فرسوده شده بود و نیاز به تعویض داشت.
(انسان) ذلیل، ذلتپذیر، حقیر، توسریخور (کسی که بدون اعتراض تسلیم بدرفتاری یا تحقیر میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It's time to stop being a doormat.
وقت آن رسیده است که دیگر توسریخور نباشی.
Being a doormat only led to more mistreatment and disrespect from those around him.
حقیر بودن تنها منجر به بدرفتاری و بیاحترامی بیشتر اطرافیانش شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «doormat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doormat