با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wassail

ˈwɒseɪl ˈwɒseɪl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - intransitive adverb
مجلس میخواری، آبجو یا شراب مخلوط با ادویه و شکر، میگساری کردن، عیاشی کردن، نوش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wassail

  1. noun celebration
    Synonyms: bash, blast, blowout, carousal, ceremony, festival, festivity, frolic, gala, hoopla, hullabaloo, joviality, jubilee, merriment, merrymaking, party, revelry, shindig, spree, wingding
  2. verb celebrate, toast
    Synonyms: applaud, carouse, clink glasses, drink to, extol, feast, get drunk, honor, jubilate, let loose, live it up, make merry, party, pledge, raise one’s glass to, revel, salute

ارجاع به لغت wassail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wassail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wassail

لغات نزدیک wassail

پیشنهاد بهبود معانی