امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vexation

vekˈseɪʃn vekˈseɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
آزردگی، رنجش، آزار، تغییر، حالت تحریک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- I have found continual vexation in my work.
- در کارم دائماً با دردسر روبه‌رو بوده‌ام.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vexation

  1. noun A vexed feeling
    Synonyms: annoyance, irritation, bother, botheration, uneasiness, aggravation, exasperation
  2. noun A cause of vexation, sense 1
    Synonyms: annoyance, irritation, harassment, worry, botheration, aggravation, weariness, bothering, agitation, trouble, exasperation, chagrin, discomfiture, pestering, hassle, misfortune, provocation, annoying, mortification, pique, chafe
  3. noun Something that annoys
    Synonyms: aggravation, annoyance, besetment, bother, irritant, concern, irritation, nuisance, peeve, plague, torment, worry, headache

ارجاع به لغت vexation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vexation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vexation

لغات نزدیک vexation

پیشنهاد بهبود معانی