سر افکندگی، آزردگی خاطر، دلخوری، احساس شرم و دلزدگی (بهخاطر شکست یا نومیدی یا نارو خوردن)، حسرت، تنگدلی
Ahmad discovered to his great chagrin that he had failed the examination.
احمد با کمال سرافکندگی دریافت که در امتحان رد شده است.
Ali was particularly chagrined at their refusal to come.
علی بهخصوص از این دلخور بود که آنها از آمدن خودداری کرده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chagrin» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chagrin