فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Abash

əˈbæʃ əˈbæʃ

سوم‌شخص مفرد:

abashes

وجه وصفی حال:

abashing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

خجالت‌زده کردن، شرمنده کردن، دستپاچه کردن، شرمسار کردن، خجالت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The teacher's sudden question abashed the students in the class.

سؤال ناگهانی معلم دانش‌آموزان کلاس را دستپاچه کرد.

Shima didn't want to abash her friend by pointing out their flaws.

شیما نمی‌خواست با اشاره به معایب دوستش، او را خجالت‌زده کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He tried to abash Hamoon with his harsh criticism.

او سعی کرد که با انتقادهای تندش هامون را شرمنده کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abash

  1. verb to make someone feel embarrassed, ashamed, or self-conscious
    Synonyms:
    disconcert embarrass rattle

لغات هم‌خانواده abash

  • noun
    abash

ارجاع به لغت abash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abash

لغات نزدیک abash

پیشنهاد بهبود معانی